جدول جو
جدول جو

معنی زاغ صاف - جستجوی لغت در جدول جو

زاغ صاف
آسمان کاملا صاف و آبی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کات صاف
تصویر کات صاف
کات صاف (Straight Cut) یکی از ساده ترین و رایج ترین تکنیک های تدوین در فیلم سازی است که در آن یک شات به طور مستقیم به شات بعدی منتقل می شود، بدون استفاده از افکت های انتقالی مانند محو شدن (fade) یا انحلال (dissolve). این نوع کات برای ایجاد پیوستگی و جریان طبیعی در روایت فیلم استفاده می شود و به بیننده اجازه می دهد که به راحتی داستان را دنبال کند.
ویژگی های کات صاف شامل موارد زیر است:
پیوستگی طبیعی: این نوع کات به ایجاد یک پیوستگی طبیعی و روان بین دو شات کمک می کند و بیننده به راحتی می تواند دنبال کند که چه اتفاقی در داستان در حال رخ دادن است.
سرعت و کارایی: کات صاف به تدوین گر اجازه می دهد تا به سرعت و کارایی بالا صحنه ها را به هم متصل کند و به جای تمرکز بر افکت های پیچیده، بر روی محتوا و روایت تمرکز کند.
استفاده در صحنه های گفتگو: در صحنه های گفتگو، کات صاف به تدوین گر امکان می دهد تا به سرعت بین شات های مختلف از افراد مختلف جابجا شود و جریان طبیعی مکالمه را حفظ کند.
بافت واقع گرایانه: این نوع کات به ایجاد یک بافت واقع گرایانه در فیلم کمک می کند، چرا که بیننده به طور طبیعی انتظار دارد که تصاویر به طور مستقیم و بدون افکت های پیچیده به هم متصل شوند.
کات صاف معمولاً در فیلم های داستانی، مستندها، ویدیوهای خبری و هر جایی که نیاز به یک انتقال ساده و موثر بین شات ها وجود دارد، استفاده می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از زاغ سار
تصویر زاغ سار
زاغ سر، آنکه دارای سر سیاه باشد، کنایه از ظالم سرسخت، کنایه از سیاه دل، سخت دل، برای مثال ازاین زاغ ساران بی آب و رنگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ (فردوسی۴ - ۲۸۶۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاغ پا
تصویر زاغ پا
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، سراکوفت، سرکوفت، نکوهش، ملامت، پیغاره، تفش، سرزنش، بیغار، عتیب، بیغاره، تفشه، طعنه، تفشل
برای مثال کبک خرامنده به صحن سرای / کبک روان را بزده زاغ پای (امیرخسرو - لغتنامه - زاغ پا)
فرهنگ فارسی عمید
(غِ صَ)
باغی بوده است به تبریز که عباس میرزا نایب السلطنه احداث نموده است: دو باغ در دارالسلطنۀ تبریز (ساخت) یکی موسوم به باغ شمال و دیگری موسوم به باغ صفا. (تاریخ نو جهانگیر میرزا نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
زاغ سر، (فهرست ولف)، همانند زاغ در سیاهی، کنایه است از سخت سیاه چهره:
از این زاغ ساران بی آب و رنگ
نه هوش و نه دانش نه نام ونه ننگ،
فردوسی،
، کنایه از ظالم سرسخت، بی آبرو، دل سیاه، قسی القلب،
و رجوع به زاغ سر شود
لغت نامه دهخدا
در عجائب المخلوقات و جامع الحکایات آمده که از هند جهت خلیفه حیوانی بتحفه آوردند سرش بشکل آدمی و تن مانند زاغ بوده و کلمه ای چند تلفظ میکرد منها: انا الزاغ الاعجوبه، انا اللیث مع اللبوه، (نزهه القلوب مقالۀ اول چ لیدن ص 69)
لغت نامه دهخدا
زاغ پای، کنایه از طعنه و سرزنش باشد، (برهان قاطع) (غیاث اللغات)، و با لفظ زدن مستعمل میشود، (آنندراج)، طعنه، ملامت، سرزنش، طنز:
زاغ زبانی که ز فر همای
کبک روان رابزند زاغ پای،
امیرخسرو (از آنندراج)،
کبک خرامنده بصحن سرای
کبک روان را بزده زاغ پای،
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاغ سار
تصویر زاغ سار
آنکه دارای سر سیاه مانند زاغ باشد، ظالم سر سخت سیاه دل قسی القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلف صاف
تصویر زلف صاف
فرخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ پا
تصویر زاغ پا
کنایه از طعنه و سرزنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ سار
تصویر زاغ سار
کنایه از سخت دل و ظالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاغ پا
تصویر زاغ پا
کنایه از سرزنش
فرهنگ فارسی معین